کربلا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
مطالب اخیر وبگاه

 موسی شدی که معجزه ای دست وپا کنی
راهی برای رد شدن قوم، وا کنی

زنجیر های زیر گلویت مزاحم اند 
فرصت نمی دهند خودت را دعا کنی

در یک بدن بجای همه درد می کشی 
می خواستی تمام خودت را فدا کنی

وقت اذان مغرب این تازیانه هاست 
وقتش رسیده است که افطار وا کنی

مثل علی عروج نمازت امان نداد 
فکری به حال فاصله ی ساق پا کنی

عیسی مسیح من به صلیبت کشیده‌اند 
اینگونه بهتر است خدا را صدا کنی

حالا میان قحطی تابوت های شهر 
باید به تخته های دری اکتفا کنی

 




نویسنده محمدرضا غفارزاده در پنج شنبه 92/6/7 | نظر

زندگی مردان بزرگ خدا همیشه پرحادثه است، حیات درخشان امام حسن (ع) از پرحادثه ترین زندگی رادمردان تاریخ است، با این که بیش از 48 سال عمر نکرد، و بر اثر زهری که مزدوران معاویه به او خوراندند به شهادت رسید، ولی در همین دوران کوتاه، همواره با باطل گرایان حق ستیز در حال نبرد بود، در عصر پدر، دوش به دوش او با منافقان و منحرفان ستیز کرد، در جنگ های بزرگ جمل و صفین و نهروان، قهرمانی بی بدیل بود، و به طور کلی نام او در پیشانی قاموس رنج ها می درخشید . وی در سخت ترین و تلخ ترین رخدادها پرچم نهی از منکر، مبارزه با نامردمی ها و طاغوت زدایی را برافراشت، و برای تثبیت حکومت حق، ایثارها و جانفشانی ها کرد .




نویسنده محمدرضا غفارزاده در پنج شنبه 92/6/7 | نظر




نویسنده محمدرضا غفارزاده در پنج شنبه 92/6/7 | نظر

امام کاظم(سلام الله علیه)

التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ نِصفُ الْعَقلِ؛

مهر ورزى با مردم نیمى از عقل است.

امام صادق علیه السّلام

قالَ رسولُ اللهِ صلّى الله علیه و آله : لیسَ مِنّی مَنِ استَخَفَّ بِالصَّلاةِ ، لا یَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ ، لا وَاللهِ .

از من نیست کسى که نماز را سبک بشمارد ، به خدا قسم ، کنار حوض (کوثر) بر من وارد نمى شود .

امام على علیه السّلام

الصِّدقُ یُنجیکَ وإن خِفتَهُ ، الکَذِبُ یُردیکَ وإن أمِنتَهُ .

راستگویى تو را نجات مى دهد گرچه از آن بیمناک باشى ، و دروغ تو را هلاک مى سازد گرچه از آن احساس ایمنى کنى .

امام عسکرى علیه السّلام

إنَّ الوُصولَ إلَى اللهِ عَزَّوجَلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ إلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ .

وصال خداوند عزّوجلّ سفرى است که جز با مرکب ساختن از شب (شب زنده دارى) به دست نمى آید .

فاطمه زهراعلیها السّلام

مَن أصعَدَ إلَى اللهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللهُ إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ .

هرکس عبادت خالص خود را به سمت خدا فرستد خداوند بهترین مصلحت او را به سویش فرو مى فرستد .

رسول الله صلّى الله علیه و آله

فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الَّذی تَعَبَّدَ فی صِباهُ عَلَى الشَّیخِ الَّذی تَعَبَّدَ بَعدَ ما کَبُرَت سِنُّهُ کَفَضلِ المُرسَلینَ عَلى سائِرِ النّاسِ .

برترى جوان عابدى که در کمى سنّش بندگى ورزد بر پیرى که پس از سالمندى رو به بندگى آرد همچون برترى پیامبران بر دیگر مردم است

رسول الله صلّى الله علیه و آله

إنَّ اللهَ یُحِبُّ الشّابَّ الَّذی یُفنی شَبابَهُ فی طاعَةِ اللهِ عزّوجلّ .

خداوند جوانى را که جوانیش را در اطاعت خدا صرف مى کند دوست دارد .

امام باقرعلیه السّلام

أیُّما مُؤمِنٍ حافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ المَفروضَةِ فَصَلّاها لِوَقتِها فَلَیسَ هذا مِنَ الغافِلینَ .

هر مؤمنى که بر نمازهاى واجبش مواظبت نماید و آنها را در وقت خود بجاى آورد چنین کسى از زمره غافلان نیست .

امام رضا علیه السّلام

بِرُّ الوالِدَینِ واجِبٌ وإن کانا مُشرِکَینِ ولا طاعَةَ لَهُما فی مَعصِیَةِ الخالِقِ .

نیکى به پدر و مادر واجب است هرچند مشرک باشند ولى درنافرمانى ازخداوند نباید از آنان اطاعت کرد .

امام على علیه السّلام

صِلُوا أرحامَکُم وإن قَطَعُوکُم .

با خویشان خود پیوند برقرار کنید هرچند آنان از شما ببُرند .

رسول الله صلّى الله علیه و آله

خَیرُ النّاسِ منِ انتَفَعَ بِهِ النّاسُ .

بهترین مردم کسى است که مردم از او بهره مند گردند .

امام علی علیه السّلام

المُؤمِنُ نَفسُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ وَالنّاسُ مِنهُ فی راحَةٍ .

مؤمن خود از خویشتن در رنج و مردم از او در آسایش اند .

رسول الله صلّى الله علیه و آله

إنَّ أبخَلَ النَّاسِ مَـن بَخَلَ بـِالسَّـلامِ .

بخیل ترین مردم کسى است که از سلام کردن بخل ورزد

امام على علیه السّلام

إنَّما الکَیِّسُ مَن إذا أساءَ استَغفَرَ وإذا أذنَبَ نَدِمَ .

زیرک ، تنها کسى است که وقتى بدى کرد ، آمرزش طلبد و هنگامى که گناهى از او سر زد ، پشیمان گردد .

امام عسکرى علیه السّلام

ما تَشاوَرَ قَومٌ إلّا هُدوا إلى رُشدِهِم .

هیچ قومى مشورت نکردند مگر آنکه به راه درست خود هدایت شدند .

امام على علیه السّلام

زَکاةُ الجَمالِ العَفافُ .

زکات زیبایى ، عفّت است .

امام علی علیه السّلام

خَیرُ العُلومِ ما أصلَحَکَ .

بهترین دانشها دانشى است که تو را اصلاح نماید .

رسول الله صلّى الله علیه و آله

أحسِن إلى مَن أساءَ إلَیکَ .

به کسى که به تو بدى کرد نیکى نما .

رسول الله صلّى الله علیه و آله

المُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمونَ مِن لِسانِهِ ویَدِهِ .

مسلمان کسى است که مسلمانان از زبان و دستش آسوده باشند .

امام علی علیه السّلام

أحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنَّهُ أعقَلُ النّاسِ .

سفیه ترین مردم کسى است که خود را عاقلترین مردم مى پندارد .

 

 

 




نویسنده محمدرضا غفارزاده در شنبه 91/9/11 | نظر

اهل حرم دست علمدار جدا شد

    این دسته گلی بود که تقدیم خدا شد

 

افسوس که سقا به حرم آب ندارد

                                    

 افسوس که اصغر ز عطش تاب ندارد

 

سوزد جگر دسته گل باغ مدینه

                                 

 این زمزمه آید ز لب خشک سکینه

 

گرید زعطش طوطی بستان رسالت

                                     

  از دیده عباس چکد اشک خجالت

 

بر دیدن سقا زجنان فاطمه آید

                                

 این ناله زهراست که از علقمه آید

 

ای اهل حرم چشم خود از آب بپوشید

                                         

 دیگر عوض آب روان اشک بنوشید

 

رنگین شده از خون رخ نورانی عباس

   

 خون می چکد از دیده وپیشانی عباس

 




نویسنده محمدرضا غفارزاده در پنج شنبه 91/9/2 | نظر

با آب طلا نام حسین قاب کنید
با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید مه سربلند و جاوید شوید
تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید

 

 




نویسنده محمدرضا غفارزاده در پنج شنبه 91/9/2 | نظر




نویسنده محمدرضا غفارزاده در پنج شنبه 91/8/25 | نظر

مقدمه‌

تحقیق‌، بررسی‌ و تحلیل‌ رمز جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا و این‌که‌ چه‌ سرّی‌ در خلق ‌و ایجاد این‌ حماسة‌ جاوید نهفته‌ است‌ که‌ تا امروز، به‌ عنوان‌ حماسه‌ای‌ ماندگار در تاریخ ‌بشر، مطرح‌ گردیده‌ و وجدان‌های‌ بیدار و آگاه ‌، پس‌ از گذشت‌ هزار و چند صد سال‌، هم‌چنان‌ آفرینندگان‌ این‌ حماسة‌ عظیم‌ راستایش‌ می‌کنند و در نهضت‌ها وحرکت‌های ‌اصلاحی‌ خود ، از این‌ حماسه ‌، الهام‌ می‌گیرند ، نیازمند بررسی‌ همه‌ جانبة‌ این‌ حماسة ‌عظیم‌ است‌.
در این‌جا ما نیز در حد بضاعت‌ اندک‌ خود و به‌ جهت‌ ادای‌ تکلیف‌ نسبت‌ به‌ خون ‌پاک‌ حماسه‌ سازان‌ عاشورا به ‌ویژه‌ سیّد و سرور شهیدان ‌، حضرت‌ ابا عبدالله الحسین‌ (ع) ،کوشیده‌ایم‌ رمز جاودانگی‌ این‌ حماسه‌ را از ابعاد مختلف‌، مورد بررسی‌ و مداقّه‌ قراردهیم‌.
بی‌ شک ‌، راز و رمز جاودانگی‌ حماسة‌ عظیمی‌ مانند حماسة‌ عاشورا را نمی‌توان ‌فقط‌ مدیون‌ یک‌ عامل‌ دانست‌ بلکه‌ در جاودانه‌ ماندن‌ این‌ حماسة‌ پرشور، عوامل‌ متعددی‌ دخیل‌ بوده‌اند و لذا در این‌ مقاله‌ سعی‌ کرده‌ایم‌ به‌ برخی‌ از این‌ عوامل‌ اشاره‌ کنیم‌ و به‌ شرح ‌و بسط‌ آنها بپردازیم‌.
از جمله‌ عوامل‌ مؤثری‌ که‌ در جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا ، مورد بررسی‌ و تحلیل‌ قرارگرفته‌اند ، عوامل‌ ذیل‌ است‌:
الف‌ ـ وعدة‌ الهی‌ برای‌ حیات‌ ابدی‌ شهیدان‌ و نقش‌ آن‌ در جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا.
ب‌ ـ انگیزة‌ الهی‌ در خلق‌ حماسة‌ عاشورا که‌ به‌ جاودانگی‌ آن‌ انجامید.
ج‌ ـ نقش‌ رهبری‌ در جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا.
د ـ نقش‌ ائمة‌ معصومین‌: در جاودانه‌ ماندن‌ حماسة‌ عاشورا.
ه ـ نقش‌ حضرت‌ زینب‌ سلام الله علیها در جاودانه‌ ماندن‌ حماسة‌ عاشورا.
سرانجام‌، نتیجة‌ بررسی‌ و تحلیل‌ صورت‌ گرفته‌ نیز دلالت‌ براین‌ امر دارد که‌ مجموعة‌ عوامل‌ مذکور، سبب‌ گردیدند تا حماسة‌ عاشورا هم‌ چنان‌ در عرصة‌ گیتی‌ و برای ‌تمام‌ نسل‌ها و وجدان‌های‌ آگاه‌ و بیدار، جاودانه‌ بماند.
البته‌ ما در این‌ مقال‌ داعیه‌ آن‌ را نداریم‌ که‌ توانسته‌ایم‌ جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا را رمز گشایی‌ نماییم‌، بلکه‌ در حد بضاعت‌ طبع‌، کوشش‌ نموده‌ایم‌ به‌ برخی‌ از رموز جاودانه ‌ماندن‌ این‌ حماسة‌ عظیم ‌، اشاره‌ای‌ داشته‌ باشیم ‌، باشد که‌ مورد عنایت‌ ارباب‌ علم‌ و فضل‌ قرار گیرد.

رمز جاودانگی‌

بی‌ تردید، یکی‌ از وقایع‌ مهم‌ تاریخ‌ اسلام‌، واقعة‌ عاشوراست‌؛ که‌ پس‌ از گذشت ‌هزار و چهار صد سال ‌، هنوز به‌ عنوان‌ حماسه‌ای‌ جاوید، مطرح‌ می‌باشد و در صفحات‌ حجیم‌ تاریخ‌ بشر ، به‌ بوتة‌ فراموشی‌ سپرده‌ نشده‌ و نوشتن ‌، سخن‌ گفتن‌ و هر حرکتی‌ در مورد این‌ حماسه‌ عظیم‌ هم‌چنان‌ برای‌ نویسندگان‌، سخنرانان‌ و رهبران‌ نهضت‌های ‌اسلامی‌، در این‌ جملة‌ پرمعنا تجلّی‌ یافته‌ است‌ که‌: «کل‌ّ یوم‌ٍ عاشورا وکُل‌ّ ارض‌ٍ کربلا».
آری‌، برای‌ هرانسان‌ آزاده‌ای ‌، هر روز ، عاشورا و هر سرزمینی ‌، کربلاست‌. این‌که‌ چرا هر روزی‌، عاشورا و هر سرزمینی‌، کربلا به‌ شمار می‌رود؟ و چرا حماسة‌ عظیم‌ کربلا تا این‌حد جاودانه‌ مانده‌ است‌ که‌ همة‌ عاشقان‌ بیدار دل‌ با اندکی‌ تامل‌ در مورد این‌ رویداد عظیم ‌و در راس‌ آن‌، حماسه‌ آفرین‌ بزرگ‌ عاشورا ؛ یعنی‌ حضرت‌ ابا عبدالله الحسین‌(ع)، اشک‌ از دیدگانشان‌ جاری‌ گردیده‌ و به‌ یاد رشادت‌ های‌ حضرتش‌ و72 یار باوفایش‌؛ به‌ سوگ‌می‌نشینند وحماسة‌ عاشورا را به‌ عنوان‌ الگویی‌ جاودانه‌ برای‌ طی‌ طریق‌ و سلوک‌ الی‌ الله ورهایی‌ از قید و بند ظلم‌ و اسبتداد، برای‌ خود بر می‌گزینند؟ سؤال‌هایی‌ است‌ که‌ در زمینة‌رمز جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا مطرح‌ است‌ و ما نیز در این‌ مقال‌ برآنیم‌ که‌ در حد بضاعت‌ طبع‌، رمز جاودانگی‌ حماسة‌ عظیم‌ عاشورا را مورد تحلیل‌ و بررسی‌ قراردهیم‌.
جهت‌ تحلیل‌ و بررسی‌ رمز جاودانگی‌ این‌ حماسة‌ عظیم‌ در چارچوب‌ ذیل‌، این‌موضوع‌ را مورد مداقه‌ قرار خواهیم‌ داد:
الف‌ ـ وعده‌ الهی‌ برای‌ حیات‌ ابدی‌ شهیدان‌.
ب‌ ـ انگیزة‌ الهی‌ در خلق‌ حماسة‌ عاشورا که‌ به‌ جاودانگی‌ آن‌ انجامید.
ج‌ ـ نقش‌ رهبری‌ در جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا.
د ـ نقش‌ ائمة‌ معصومین‌: در جاودانه‌ ماندن‌ حماسه‌ عاشورا.
ه ـ نقش‌ حضرت‌ زینب‌ در جاودانه‌ ماندن‌ حماسه‌ عاشورا.

وعدة‌ الهی‌ برای‌ حیات‌ ابدی‌ شهیدان‌

(وَلاَ تَحْسَبَن‌َّ الَّذِین‌َ قُتِلُوا فِی‌ سَبِیل‌ِ اللّه‌ِ أَمْوَاتاً بَل‌ْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِم‌ْ یُرْزَقُون‌َ).
«کسانی‌که‌ در راه‌ خدا کشته‌ شده‌اند را مرده‌ مپندار، بلکه‌ زنده‌اند و نزد پروردگارشان‌روزی‌ داده‌ می‌شوند.»
این‌ آیه‌، نص‌ صریح‌ قرآن‌ کریم‌ است‌ مبنی‌ بر این‌که‌ کسانی‌که‌ در راه‌ خدا کشته‌ می‌شوند، زندگان‌ جاویدند و آنها را مرده‌ مپندارید.
آری‌، کسانی‌ هم‌ که‌ در آفریدن‌ حماسة‌ عاشورا دخیل‌ بودند و با نثار گوهر گرانبهای‌وجودشان‌، درس‌ آزادگی‌، عزّت‌، شرف‌، دینداری‌، شهامت‌، شجاعت‌، صبر، گذشت‌ و... به‌ بشریت‌ دادند به‌ این‌ عمل‌ خود ایمان‌ داشتند که‌ بر طبق‌ وعدة‌ الهی‌ کسانی‌ که‌ در راه ‌خدا کشته‌ شوند، مرده‌ نخواهند بود، بلکه‌ زندگانی‌ جاوید خواهند داشت‌.
حماسه‌ عاشورا نیز در بطن‌ خود، بر چنین‌ بنیان‌های‌ مستحکمی‌ استوار بود که‌هم‌چنان‌ جاودانه‌ مانده‌ است‌ و کسانی‌ هم‌ که‌ در طول‌ این‌ هزار وچهار صد سالی‌ که‌ از حماسة‌ عاشورا می‌گذرد، خواسته‌اند خون‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع) و یارانش‌ را شست‌ و شو بدهند و بگویند که‌ اصلاً اتفاقی‌ حادث‌ نشده‌ و یا یک‌ اتفاق‌ عادی‌ بوده‌ است‌ مانند سایر اتفاقاتی‌ که‌ می‌افتد؛ هرگز به‌ مقاصد خود، دست‌ نیافتند؛ چراکه‌ این‌ حماسه‌ یک‌ اتفاق‌ساده‌ و از نوع‌ معمولی‌ نبوده‌است‌.
چگونه‌ می‌توان‌ در یک‌ حماسه‌ واقعی‌، ایستادگی‌ 72 نفر به‌ همراه‌ رهبرشان‌ در مقابل‌ هزاران‌ نفر را یک‌ اتفاق‌ ساده‌ و عادی‌ دانست‌، 72 یار باوفای‌ حضرت‌ ابا عبدالله الحسین‌(ع) در این‌ حماسة‌ عظیم‌، در معرض‌ آزمایش‌ها و امتحان‌های‌ سخت‌ الهی‌ قرارگرفتند و با ایمان‌ راسخ‌ خود به‌ خدا، در هیچ‌ یک‌ از آزمایش‌ها ، ذرّه‌ای‌ تردید نسبت‌ به‌ هدف‌ و راهی‌ که‌ انتخاب‌ کرده‌ بودند ، به‌ خود راه‌ ندادند.
به‌ راستی‌ آیا چیزی‌ جز ایمان‌ خالصانه‌ یاران‌ امام‌ به‌ وعده‌های‌ پروردگارشان‌ آنان‌را در پیمودن‌ این‌ راه‌ پر فراز و نشیب‌ و خلق‌ یک‌ چنین‌ حماسه‌ای‌ عظیم ‌، توانمند می‌ساخت‌؟!
پس‌ به‌ تحقیق‌ می‌توان‌ گفت‌ حماسه‌ای‌ که‌ خلق‌ آن‌ حماسه‌ برای‌ تحقق‌ بخشیدن ‌به‌ فرامین‌ الهی‌ باشد، مطمئناً برای‌ همیشه‌ جاوید خواهد ماند و الگوی‌ مصلحان‌ و آزادگان‌خواهدشد.
انگیزة‌ الهی‌ در خلق‌ حماسة‌ عاشورا که‌ به‌ جاودانگی‌ آن‌ انجامید
خلق‌ حماسة‌ عاشورا دارای‌ انگیزه‌ای‌ الهی‌ بود که‌ جاودانه‌ مانده‌ و خواهد ماند. رهبر حماسة‌ عاشورا حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) در شب‌ عاشورا همة‌ یاران‌ خود را جمع‌ کرد و پس‌از حمد و ثنای‌ خداوند متعال‌، خطابه‌ای‌ خواند که‌ به‌ اختصار به‌ آن‌ اشاره‌ می‌کنیم‌:
در خطابة‌ آن‌ حضرت‌ آمده‌ است‌ : «اما بعد فانی‌ لا اعلم‌ اصحاباً اوفی‌" و لا خیر من ‌اصحابی‌»
اما من‌، یارانی‌ بهتر و وفادارتر از یاران‌ خود نمی‌شناسم‌».
«ولا اهل‌ بیت‌ ابرّ ولا اوصل‌ من‌ اهل‌ بیتی‌».
«قوم‌ و خویش‌ هایی‌ نیکوکارتر وصله‌ رحم‌ دارتر از قوم‌ وخویش‌های‌ خودم‌نمی‌شناسم‌».
«فجزاکم‌ الله عنی‌ خیرا» .
خدا از جانب‌ِ من‌ به‌ همة‌ شما پاداش‌ خیربدهد».
بعد فرمود: «الا وانی‌ لا اظن‌ یوماً انا من‌ هؤلاء»
«من‌ گمان‌ نمی‌کنم‌ از دست‌ این‌ مردم‌، دیگر روزی‌ برای‌ ما باقی‌ مانده‌ باشد»
«الا وانا قد اذنت‌ لکم‌»
«من‌ از شما تشکر می‌کنم‌ و به‌ همه‌ شما اجازه‌ می‌دهم‌، بروید.»
«فانطلقوا جمیعاً فی‌ حل‌ّ»
«همه‌ شما بروید، از نظر من‌ برای‌ رفتن‌ مجازید.»
«لیس‌ علیکم‌ حرج‌ منی‌ ولا ذمام‌»
«از جانب‌ من‌، نه‌ سختگیری‌ است‌ و نه‌ در مضیقه‌ ورودربایستی‌ باشید و نه‌ عهد وپیمانی‌ از شما انتظار دارم‌.»
«هذا اللّیل‌ قد غشیکم‌ فاتخذوه‌ جملاً»
«شب‌ و تاریکی‌ رسید، به‌ پشت‌ راهوار شب‌ سوار شوید و جان‌ خود را به‌ سلامت‌ببرید.»
این‌ خطابة‌ امام‌ را شهید مظلوم‌ دکتر بهشتی‌ به‌ طرز شیوایی‌ تشریح‌ نموده‌اند با این‌ مضمون‌ که‌: «اما می‌خواهد از این‌ لحظه‌ اعلام‌ کند که‌ از این‌ ساعت‌ به‌ بعد به‌ خاطر حسین‌ هم‌ دیگر نباید بجنگید. ای‌ برادر من‌، عباس‌! فردا دیگر برای‌ برادرت‌ حسین ‌یا خواهرت‌ زینب‌ نجنگ‌. من‌ به‌ عنوان‌ قوم‌ و خویش‌ و برادری‌، از تو نهایت‌ سپاس‌ را دارم‌؛ آنها هم‌ فقط‌ با من‌ کاردارند. اگر می‌خواهی‌ برو. من‌ از تو گله‌ ندارم‌ و اگر می‌خواهی‌ بمانی‌ بمان‌، امّا نه‌ به‌ خاطر حسین‌ بلکه‌ به‌ خاطر هدف‌ حسین‌ و خدای‌ حسین‌، این‌ است‌ آن‌سطوح‌ عالی‌ کربلا. در این‌ قیام‌ باید بر خورد ابا عبدالله (که‌ مسئله‌ از اول‌ این‌ طور بود) و همه‌ افراد دیگر از کوچک‌ و بزرگ‌ را که‌ در این‌ قیام‌ شرکت‌ دارند از این‌ لحظه‌ که‌ لحظة‌جانبازی ‌است‌، فقط‌ یک‌ هدف‌ در نظر داشت‌ و بس‌، خدا و آیین‌ خدا، اسلام‌ و امت‌ اسلام‌ و مصالح‌ اسلام‌ است‌، البته‌ که‌ این‌ نهضت‌ جاودانه‌، زنده‌ می‌ماند».
آری‌، حماسه‌ای‌ که‌ با نیّتی‌ پاک‌ و الهی‌ خلق‌ شود و به‌ خون‌ غلطیدن‌ حماسه‌ آفرینان‌ آن‌ نیز فقط‌ و فقط‌ برای‌ تسلیم‌ در برابر خداوند و رضای‌ الهی‌ باشد، شایستة‌ جاودانگی‌ است‌ و گرد و غبار غفلت‌ و فراموشی‌، گریبانگیر چنین‌ حماسة‌ عظیمی‌ نخواهد شد.

نقش‌ رهبری‌ در جاودانگی‌ حماسه‌ عاشورا

حماسة‌ عاشورا را جگر گوشة‌ حضرت‌ زهرا آفرید و آن‌ را رهبری‌ کرده‌ است‌، بی‌شک‌، مرکز ثقل‌ هر حماسه‌ای‌، رهبری‌ آن‌ می‌باشد و رهبری‌ نهضت‌ عاشورا نیز تحت‌ زعامت‌ سرور و سیّد شهیدان‌ حضرت‌ ابا عبدالله الحسین‌(ع) می‌باشد؛ حسینی‌ که‌ ازجانب‌ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌(ص) مصباح‌ هدایت‌ و سفینة‌ نجات‌ خوانده‌ شده‌ است‌، حسینی‌که‌: «دستان‌ مبارک‌ پیامبر اسلام‌(ص) نخستین‌ محلی‌ بود که‌ امام‌ حسین‌(ع) پس‌ ازولادت‌، در آن‌ جای‌ گرفت‌».
حسینی‌ که‌: «نپذیرفتن‌ ظلم‌ را سنت‌ نهاد و همة‌ کسانی‌ که‌ تن‌ به‌ ذلت‌ نمی‌دهند، به‌ آن‌ حضرت‌ اقتدا می‌کنند.».
یقیناً نقش‌ رهبری‌ در حماسة‌ عاشورا از عوامل‌ عمدة‌ جاودانگی‌ این‌ حماسه‌ عظیم ‌به‌ شمار می‌رود و اگر در طول‌ تاریخ‌ انبیا و ائمة‌ معصوم دقت‌ کنیم‌، متوجه‌ خواهیم‌ شد که‌ هرکدام‌ از پیامبران‌ و ائمه‌، برای‌ دعوت‌ و هدایت‌ انسان‌ها به‌ خدا پرستی‌، حرکت‌ها و نهضت‌هایی‌ را رهبری‌ نموده‌اند و با رهبری‌ خودشان‌، علاوه‌ بر انجام‌ ماموریت‌ الهی‌ و رسالت‌ خود، توانسته‌اند تصویری‌ روشن‌ از حرکت‌ و نهضت‌ خود را برای‌ نسل‌های‌ بعدی ‌به‌ یادگار بگذارند و هرکدام‌ نیز حاوی‌ پیام‌هایی‌ بس‌ پر محتوا بوده‌اند تا بلکه‌ اهل‌ معرفت ‌و کمال‌ را در پیمودن‌ راه‌ کمال‌ و سعادت‌، رهنمون‌گردند.
در این‌ میان‌، حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) با خلق‌ حماسة‌ عاشورا و رهبری‌ آن‌، در دانشگاه‌ کربلا، درس‌ عزّت ‌، شجاعت‌، شهامت‌، صبر و استقامت‌، مروّت‌، کرامت‌، سخاوت‌،گذشت‌، شهادت‌ و جهاد، تن‌ ندادن‌ به‌ ذلّت‌، تسلیم‌ شدن‌ در برابر امر و خواستة‌ الهی‌، ایستادگی‌ در راه‌ حق‌ و... را به‌ نسل‌های‌ بعد از خود و وجدان‌های‌ بیدار و آگاه‌ داد.
مگر می‌شود درس‌های‌ پر محتوای‌ حماسة‌ عاشورا که‌ هر یک‌ به‌ وسعت‌ تاریخ‌ معنادارند و توسط‌ معلّم‌ بزرگ‌ آن‌، طی‌ 24 ساعت‌ به‌ تشنگان‌ معرفت‌، کمال‌ و جهاد و شهادت‌عرضه‌ شد و برای‌ بیدار دلان ‌، فتح‌ بابی‌ شد برای‌ پیمودن‌ و فتح‌ قله‌های‌ رفیع‌ سعادت‌ و کمال‌، در دل‌ تاریخ‌، به‌ دست‌ فراموشی‌ سپرده‌ شود! چراکه‌ درس‌ عزّت ‌، شهادت‌، شجاعت ‌، شهادت‌ و... هریک‌ بوی‌ جاودانگی‌ می‌دهند و برای‌ همیشه‌ جاودانه‌ خواهند ماند خصوصاً اگر این‌ درسها توسط‌ امام‌ معصوم‌ و در دانشگاه‌ الهی‌ و در میان‌ امواج‌ خون‌، طی‌ حماسه‌ای‌ الهی‌ عرضه‌ شود.

نقش‌ ائمه‌ معصومین‌ در جاودانه‌ ماندن‌ حماسة‌ عاشورا

بی‌ تردید بعد از حماسة‌ عاشورا، امویان‌ سخت‌ در تلاش‌ و تکاپو بودند تا این‌که ‌برای‌ حفظ‌ حکومت‌ و موقعیت‌ خودشان‌، نام‌ امام‌ حسین‌(ع) و واقعة‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را انکار نمایند و تا حد امکان‌، در دراز مدت‌، حماسة‌ عاشورا را در اذهان‌ مردم‌ به‌دست‌ فراموشی‌ بسپارند. ولی‌ آگاهی‌ و هوشیاری‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌: مانع‌ رسیدن ‌دشمنان‌ اهل‌ بیت‌، به‌ اهداف‌ پلیدشان‌ شد و حماسة‌ عاشورا هم‌چنان‌ توانست‌ علی‌ رغم‌ تبلیغات‌ گسترده‌ دشمنان‌ برای‌ انحراف‌ افکار عمومی‌، جایگاه‌ خود را به‌ عنوان‌ حماسه‌ای‌ جاوید ، در طول‌ تاریخ‌ حفظ‌ کند.
از جمله‌ برنامه‌های‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در زمینه‌ جاودانه‌ نگه‌ داشتن‌حماسة‌ عاشورا، می‌توان‌ به‌ موارد ذیل‌ اشاره‌ نمود:

الف‌ - گریه‌ و بکاء :

از اموری‌ که‌ در سیرة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در خصوص‌ِ عاشورا به‌ وضوح‌ دیده‌می‌شود، مسئله‌ «گریه‌ و بکاء» است‌ که‌ هم‌ خود آن‌ بزرگواران‌ در سوگ‌ امام‌ حسین‌(ع) و یارانش‌ اشک‌ می‌ریخته‌ و گریه‌ می‌کردند و هم‌ دیگران‌ را بر گریه‌ و ندبه‌ تشویق‌ می‌نمودند. به‌ عنوان‌ نمونه‌ از امام‌ صادق‌(ع) نقل‌ شده‌است‌ که‌: «حضرت‌ امام‌ سجاد(ع)چهل‌ سال‌ بر پدرش‌ گریست‌.»
پس‌ ملاحظه‌ می‌کنیم‌ که‌ خاندان‌ حسینی‌ بر طبق‌ تعالیم‌ عالی‌ اسلام‌ و بر وفق‌سنن‌ اسلامی‌، با دستور گریستن‌ بر ابا عبدالله الحسین‌(ع) و زیارت‌ کردن‌ آن‌ حضرت‌، زمینه‌ای‌ فراهم‌ کرده‌اند که‌ هرگز این‌ چراغ‌ پر فروغ ‌، خاموشی‌ نپذیرد.

ب‌ ـ تبیین‌ اهداف‌ نهضت‌ عاشورا:

ائمه‌ معصومین برای‌ خنثی‌ نمودن‌ تبلیغات‌ مسموم‌ دشمنان‌ در زمینة‌ تحریف‌ نهضت‌ عاشورا و نادرست‌ جلوه‌ دادن‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(ع) نیز ساکت‌ ننشستند و با بیان‌ اهداف‌ نهضت‌ امام‌ حسین‌(ع) سعی‌ نمودند که‌ افکار عمومی‌ را به‌ حقایق‌ نهضت‌ ، آگاه‌ سازند.
برای‌ نمونه‌ در زیارت‌ اربعین‌ که‌ صفوان‌ جمّال‌ از امام‌ صادق‌(ع) نقل‌ کرده‌ است‌، این‌ عبارت‌ آمده‌:
« و بذل‌ مهجة‌ فیک‌ لینقذ عبادک‌ من‌ الجهالة‌ وحیرة‌ الظلالة‌».
در این‌ عبارت‌، کاملاً مشهود است‌ که‌ این‌ قیام‌ مقدس‌، برای‌ جلوگیری‌ از انحراف ‌وضلالت‌ وهم‌ در جهت‌ نجات‌ جامعه‌ از جهل‌ و نادانی‌ بوده‌ است‌».
پس‌ قیامی‌ با این‌ هدف‌ و مختصات‌ می‌بایست‌ تنها در قلمرو جغرافیایی‌ نینوا محدود نمی‌شد و با شکافتن‌ مرزهای‌ جغرافیایی‌ و عقیدتی‌، جاودانه‌ می‌ماند و این‌ امر هم‌با تلاش‌ و مجاهدت‌های‌ ائمة‌ معصومین‌ و اهل‌ بیت‌ عصمت‌ و طهارت‌ میسّر گردید و حماسة‌ عاشورا جاودانه‌ ماند.
هم‌چنین‌ ائمة‌ معصومین‌: توانستند با « نشر احکام‌ الهی‌ و برگزاری‌ مراسم‌سوگواری‌ و عزاداری‌ برای‌ سید الشهدا و گرامیداشت‌ مقام‌ و منزلت‌ شهدای‌ کربلا، به‌ این ‌فرمایش‌ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌(ص) جامة‌ عمل‌ بپوشانند که‌ فرمود:
«ان‌ لقتل‌ الحسین‌ حرارة‌ فی‌ قلوب‌ المؤمنین‌ لا تبرد ابداً؛»
«حرارتی‌ که‌ از شهادت‌ حسین‌ در دلهای‌ مؤمنین‌ است‌ ، هرگز سرد نخواهد شد.».
پس‌ تلاش‌ها و مجاهدت‌های‌ ائمه‌ معصومین‌ نیز در زنده‌ نگهداشتن‌ و جاودانه‌ ساختن‌ حماسه‌ عظیم‌ عاشورا شایستة‌ تامل‌ می‌باشد.

نقش‌ حضرت‌ زینب‌ در جاودانه‌ ماندن‌ حماسة‌ عاشورا

به‌ تحقیق‌ برای‌ صدور پیام‌ عاشورا، حضور سخنگوی‌ پرتوانی‌ همچون‌ زینب‌ لازم‌ بود تا با به‌ جان‌ خریدن‌ تمام‌ مصایب‌ و مشکلات‌ و سنگینی‌ بار رسالت‌، پیام‌ خون‌ شهیدان‌ بویژه‌ برادر بزرگوارش‌ را به‌ توده‌های‌ مردم‌ برساند و حماسة‌ عاشورا را به‌ عنوان‌حماسه‌ای‌ جاوید در طول‌ تاریخ‌ به‌ یادگار بگذارد.
هم‌چنین‌ در کنار این‌ رسالت‌ بزرگ‌، ماموریت‌های‌ دیگری‌ نیز بر عهدة‌ حضرت‌زینب‌ بود که‌ هریک‌ به‌ نحوی‌ در جاودانگی‌ بخشیدن‌ به‌ حماسة‌ عاشورا مؤثر بوده‌اند که‌ از جملة‌ آنها می‌توان‌ به‌ موارد ذیل‌ اشاره‌ کرد:
1 ـ تبیین‌ امامت‌ و خلافت‌ رسول‌ خدا(ص) و معرفی‌ امام‌ برای‌ مردم‌، خصوصاً مردمی‌ مثل‌ مردم‌ شام‌ که‌ در طول‌ پنجاه‌ سال‌ پس‌ از رحلت‌ رسول‌ خدا در فضای‌ پرشده‌ از تبلیغات‌ بنی‌ امیه‌، زیسته‌اند و نه‌ مفهوم‌ امامت‌ را می‌دانند و نه‌ مصداقی‌ از آن‌ جز معاویة‌ ستمگر بر خود ندیده‌اند.
2 ـ معرفی‌ چهرة‌ واقعی‌ بنی‌ امیه‌ که‌ در مدت‌ چهل‌ سال‌ حکومت‌ معاویه‌ زیر پرده‌ تزویر و ابهام‌ مانده‌ بود ، با بیان‌ جنایت‌های‌ آنان‌ و ذکر ماهیتشان‌.
3 ـ بیان‌ جنایت‌های‌ بنی‌ امیه‌ و عوامل‌ آنها در فاجعة‌ کربلا که‌ از هیچ‌ جنایتی‌ فروگذار نکردند.
4 ـ پیش‌گیری‌ از تحریف‌ حادثة‌ کربلا به‌ وسیله‌ دشمن‌ با بیان‌ اهداف‌ و انگیزه‌های‌ آن‌.
5 ـ بهره‌گیری‌ از جوشش‌ این‌ خون‌، برای‌ ریشه‌ کن‌ کردن‌ بنی‌امیه‌.
6 ـ سرپرستی‌ از زنان‌ و کودکان‌ معصوم‌ و اهل‌ بیت‌ و حفظ‌ آنها از جنایات‌ دشمن‌ وحفظ‌ جان‌ امام‌ (حضرت‌ زین‌ العابدین‌(ع)).
7 ـ کنترل‌ زنان‌ و کودکان‌ از هرگونه‌ عمل‌ و حرکتی‌ که‌ نشانه‌ ضعف‌ و زبونی‌است‌.
8 ـ محو کردن‌ آثار تبلیغات‌ پنجاه‌ ساله‌ بنی‌ امیه‌ بر علیه‌ علی‌(ع) و اهل‌ بیت‌خصوصاً در منطقة‌ شام‌.
بی‌ شک‌، انجام‌ چنین‌ رسالت‌ عظیم‌ و گسترده‌ای‌ تنها از عهدة‌ حضرت‌ زینب‌ بر می‌آمد و می‌شود گفت‌ که‌ او برای‌ انجام‌ چنین‌ رسالتی‌ و برای‌ تکمیل‌ پیام‌ عاشورا ، پرورش‌ یافته‌ بود.
او با عزم‌ و ایمانی‌ راسخ‌، شجاعتی‌ مثال‌ زدنی‌، صبر و بردباری‌، علم‌ و آگاهی‌ کامل‌،فصاحت‌ و بلاغتی‌ نافذ و بصیرت‌ و تیزبینی‌ که‌ تماماً در وجود او جمع‌ گشته‌ بود، توانست‌حماسة‌ عاشورا را برای‌ همیشه‌ در تاریخ‌ جاودانه‌ سازد و نگذارد دسیسه‌های‌ دشمنان‌ و نقشه‌های‌ شوم‌ آنان‌، این‌ حماسه‌ را در اذهان‌ مردم‌ به‌ دست‌ فراموشی‌ بسپارند و شایسته‌است‌ بگوییم‌ که‌: «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب‌ نبود».

نتیجـه‌

باید گفت‌ که‌ حماسة‌ عاشورا از جمله‌ حماسه‌هایی‌ بود که‌ به‌ تدریج‌ ابعاد و عمق ‌ولایه‌های‌ آن‌، عظمت‌ و اهمیت‌ پیدا نمود و به‌ عنوان‌ حماسه‌ای‌ جاودانه‌ در طول‌ تاریخ‌ بشریت‌، مطرح‌ گردید.
در بررسی‌ و تحلیل‌ این‌ موضوع‌، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ که‌ در جاودانگی‌ حماسة‌ عاشورا عواملی‌ نظیر وعدة‌ الهی‌ برای‌ حیات‌ ابدی‌ شهیدان‌، انگیزة‌ الهی‌ در خلق‌ حماسة‌عاشورا، برنامه‌های‌ اهل‌ بیت‌ و ائمه‌ معصومین در زمینة‌ جلوگیری‌ از تحریف‌ و به‌دست‌ فراموشی‌ نسپردن‌ حماسة‌ عاشورا، سخنگویی‌ شجاعانه‌، آگاهانه‌ و اطلاع‌ رسانی‌دقیق‌ حضرت‌ زینب‌ پیرامون‌ پیام‌ و حوادث‌ عاشورا و رهبری‌ آگاهانه‌ و عارفانة‌ حضرت‌امام‌ حسین‌(ع) دخیل‌ بوده‌اند و مجموعة‌ این‌ عوامل‌، سبب‌ گردیدند تا حماسه‌ عاشورا همچنان‌ جاودانه‌ بماند و الهام‌ بخش‌ حماسه‌های‌ خونین‌ باشد.
در پایان‌، سلام‌ و درود می‌فرستیم‌ به‌ ساحت‌ مقدس‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌: و اولاد و اصحاب‌ باوفایش‌ که‌ با نثار خون‌های‌ پاک‌ خود، طی‌ 24 ساعت‌، یک‌ دورة‌ فشردة ‌اسلام ‌شناسی‌ را به‌ تاریخ‌ بشر، ارائه‌ کردند.

 




نویسنده محمدرضا غفارزاده در پنج شنبه 91/8/25 | نظر

امام حسین(ع)


ابو عبد اللّه حسین بن على بن ابى طالب(ع)، امام سوم از ائمه اثنى عشر(ع)و پنجمین معصوم از چهارده معصوم(ع)است .فرزند دوم على بن ابى طالب(ع) و حضرت فاطمه(ع)در سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدینه منوره به دنیا آمد.مدت حملش را شش ماه و ده روز نوشته‏اند.تفاوت سن او با برادر بزرگترش امام حسن(ع)کمتر از یک سال بود.

پس از تولدش بشارت به رسول اکرم(ص)بردند و حضرت شادمانه به دیدار فرزند و فرزندزاده خود شتافت، در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپش اقامه گفت و نام او را با اشتقاق از نام حسن(ع)«حسین»(یعنى حسن کوچک)-که تا آن زمان در عرف عرب سابقه نداشت-نهاد.روز هفتم ولادتش گوسفندى عقیقه کرد و فرمود موى سرش را برچینند و هم وزن آن نقره صدقه دهند.

پیامبر اکرم(ص)او را پسر و پاره تن خود، گل خوش بوى خویش و سید جوانان اهل بهشت خواند.او را بر دوش خود سوار مى‏کرد و به سینه خود مى‏چسبانید و دهان و گلوى او را مى‏بوسید و محبوبترین انسانها نزد اهل آسمانهایش معرفى مى‏کرد.

ائمه اهل سنت به اسناد متعدد روایت کرده‏اند که رسول اللّه(ص) از شهادت و مشهد امام حسین(ع)خبر داد و نصرت او را واجب و قاتلانش را لعنت کرد.(اسد الغابة، 123، 349)حسین را از خود و خود را از حسین دانسته و فرمود: خدایا دوست بدار هر که حسین را دوست بدارد.(صحیح ترمذى، 307/2)

عمر شریفش، 57 سال بود که 7 سال آن در آغوش رسول اللّه(ص)، 30 سال در زمان امامت پدر و بقیه را در صحبت برادر یا در مقام امامت بود.کنیه‏اش ابو عبد اللّه و مشهورترین لقب پس از شهادتش سید الشهداء مى‏باشد.سجع خاتمهاى شریفش«لکل أجل کتاب»، «حسبى اللّه»و«إن اللّه بالغ أمره»بود.از او شش پسر و سه دختر به وجود آمدند که سه پسرش در کربلا شهید شدند و یکى از پسرانش على اوسط زین العابدین(ع) امام چهارم شیعیان است.

حسین(ع) چراغ هدایت و کشتى نجات و سالار شهیدان و ثاراللّه(کسى که خونخواه او خدا است)مى‏باشد، در تربت پاکش شفا و در زیر قبه‏اش استجابت دعا و در زیارت قبر مطهرش ثواب بسیار روزى مى‏شود.امام احمد بن حنبل روایت کرده است که حسین(ع) فرمود: هر کس در مصیبت من حتى یک بار اشک بریزد خداى عز و جل بهشت را روزى او خواهد فرمود.

قیام آن حضرت بر ضد یزید بن معاویه و امتناع از بیعت با یزید، که او را به هیچ وجه شایسته خلافت مسلمین نمى‏دانست و مقاومت بى‏مانند او و یارانش در برابر سپاه یزید و سر فرود نیاوردن او به ننگ تسلیم و استقبال او از شهادت در راه عقیده خود و در راه اسلام، برنامه حکومت آل ابى‏سفیان را که انقراض اسلام و باز گردانیدن آثار جاهلیت بود نابود کرد و او را از برجسته‏ترین چهره‏هاى دینى و سیاسى تاریخ اسلام نمود.

شیعیان قدر فداکارى بى‏نظیر او را در راه آرمانهاى اسلام بخوبى شناخته‏اند و یاد او را چنان گرامى مى‏دارند که در هیچیک از ادیان و مذاهب عالم سابقه ندارد.عزادارى امام حسین(ع)و شهداى کربلا که در سرتاسر سال بطور عموم و در ایام محرم بطور خاص در میان شیعیان مرسوم است، به صورت رمزى براى اقامه شعائر دین و زنده نگاهداشتن شور و شوق عمیق مذهبى و تمثل و مقاومت در برابر ظلم ظالمان و سرپیچى از حکم حکام جور زمان درآمده است.

شیعیان با اقامه مراسم سوگوارى بر سید الشهداء(ع)در حقیقت از بى‏عدالتى و زورگویى نفرت مى‏جویند و انزجار خود را از گردنکشان زمانه اظهار مى‏دارند و اشکشان بر فضیلت و تقوا و فداکارى در راه اعتقاد و لعنتشان بر رذیلت و فسق و پایمال ساختن حقوق ضعیفان است و این تولى و تبرى را به صورت قالبى دینى و عبادى درآورده‏اند و با این مراسم و با این اشکها در حقیقت درخت تقوا را آبیارى مى‏کنند و آن را بارور مى‏سازند و مهمتر از همه آنکه دین را به صورت نهادى سیاسى که سر فرود نیاوردن در مقابل سلطه جویان جهان و سر فرود آوردن در برابر حکومت عدل الهى باشد در مى‏آورند.

شیعیان علاوه بر آنکه حسین(ع)را«رحمت واسعه الهى»و«باب نجات امت»مى‏دانند حکومتهاى جابر جهان را به مبارزه مى‏طلبند و عمل حسین(ع)و یارانش را سرمشق کوشش در راه عدالت و آزادى و استقلال و«اباى از ضیم»مى‏شمارند.شهادت امام حسین(ع)حماسه شرف و فضیلت و درس ایمان و استقامت و مثل اعلاى فداکارى و حمیت در راه کسب خشنودى خداوند است.

به قول ماربین فیلسوف آلمانى در کتاب سیاست اسلامى حرکت امام حسین از مکه به کربلا با زنان و فرزندان و استقبال از مرگ تذکارى خونین براى شیعیان بود تا از بنى امیه انتقام بگیرند.هم او گوید: تاریخ کسى را سراغ ندارد که خود و عزیزترین کسان خود را براى احقاق حق به کام مرگ فرستد جز حسین کبیر آن یگانه مردى که دانست چگونه دولت عظیم و وسیع بنى امیه را متلاشى کند و ارکان سلطنت ایشان را فرو ریزد.حادثه طف سرّ بقاى اسلام و موجب درخشندگى و تداوم تاریخ این شریعت مقدس گردیده است.
شیخ محسن حویزى آل ابى الحب در قصیده غراى حائریه خود به همین مفهوم ادیبانه(از قول امام)اشاره مى‏کند که:

إن کان دین محمد لم یستقم إلا بقتلی یا سیوف خذینی‏

اگر دین محمد جز با کشته شدن من استقامت خود را نمى‏یابد اى شمشیرها مرا فرا گیرید.

از بعضى اخبار و روایات برمى‏آید که امام حسین(ع)از صلح برادر خود امام حسن(ع)با معاویه راضى نبود ولى به احترام اینکه او برادر بزرگتر است اعتراضى نکرد.اما این معنى از نظر مسأله امامت در اعتقادات شیعه درست نمى‏آید، زیرا بنا به اعتقاد شیعه امام مفترض الطاعه است و اقوال و افعال او بر حسب مصالح امت و خواست الهى صورت مى‏گیرد و به عبارت دیگر امام معصوم و برى از خطا است و از این رو مستوجب اعتراض نیست.

بنا به اخبار و روایات موجود امام حسین(ع)پس از وفات برادرش تا زمانى که معاویه زنده بود، در ظاهر مخالفتى با معاویه نکرد زیرا بر حسب ظاهر و بنا بر مصلحت با معاویه بیعت کرده بود و این بیعت اگر چه به معنى شناختن او به عنوان خلیفهمسلمین نبود اما به این معنى بود که امام در ظاهر مخالفتى با او ندارد و نمى‏خواهد بر ضد او قیام کند.

امام این بیعت ظاهرى و صورى را نمى‏خواست نقض کند و آن را به صلاح امت نمى‏دانست.ولى این امر به معنى موافقت و رضایت آن حضرت با اعمال خلاف حق و خلاف اسلام معاویه نبود، اعمالى از قبیل استلحاق زیاد بن ابیه ، کشتن حجر بن عدى که مردى مسلمان و متقى بود، ناسزاگویى و جسارت او به مقام حضرت امیر(ع)، بیعت گرفتن براى پسرش یزید و صرف بى‏محابا و بى‏حساب اموال مسلمین در راه مقاصد سیاسى خود.

هنگامى که معاویه در سال 56 ه.ق. تصمیم گرفت که پسرش یزید را جانشین خود سازد و در زمان حیات خود براى او از مردم بیعت بگیرد تا مخالفى برایش نماند، از جمله کسانى که بیعت ایشان بسیار مهم شمرده مى‏شد، امام حسین(ع)و عبد اللّه بن زبیر و عبد اللّه بن عمر بودند.این اشخاص در موقعیتى قرار داشتند که محل توجه عموم و در نظر عامه شایسته وصول به مقام خلافت بودند.

هیچ یک از این سه تن از پیشنهاد معاویه براى بیعت با یزید استقبال نکردند و به همین جهت معاویه در سفرى که به مکه و مدینه نمود ابتدا روى خوشى به ایشان نشان نداد اما بعد در ظاهر ایشان را بگرمى پذیرفت و در باطن تهدید کرد که اگر در هنگام اعلام جانشینى یزید اظهار مخالفت کنند کشته خواهند شد.با این تهدید این سه تن خاموش ماندند بى‏آنکه اظهار موافقت یا مخالفتى کرده باشند.

معاویه در سال شصت هجرى از دنیا رفت و پسرش یزید تصمیم گرفت که از این سه تن که در نظر مردم مدعیان خلافت بودند براى خلافت خود بیعت بگیرد و به ولید بن عتبة بن ابى سفیان حاکم مدینه نوشت تا به زور از این سه تن بیعت بگیرد.

ولید نتوانست از ایشان بیعت بگیرد و امام و عبد اللّه بن زبیر تصمیم گرفتند که از مدینه بیرون بروند و به مکه پناه ببرند زیرا مکه به دستور قرآن نباید محل فسوق و جدال باشد و هر کس وارد آن شد باید در امان باشد.به گفته طبرى امام حسین(ع)شب یکشنبه دو روز مانده به آخر ماه رجب سال شصت هجرى از مدینه بیرون شد و بسوى مکه به راه افتاد.فرزندان و برادران و اولاد برادران و تمام اهل بیتش با او همراهى کردند بجز محمد حنفیه که در مدینه ماند.

سفر امام پنج روز طول کشید و روز سوم شعبان وارد مکه شد.امام حسین(ع)در مکه مورد توجه عموم قرار گرفت و شخصیت والاى او شخصیت عبد اللّه بن زبیر را تحت الشعاع قرار داد چنانکه عبد اللّه بن زبیر ناچار شد هر روز با مردم دیگر نزد امام برود.

جماعتى از شیعیان و هواخواهان حضرت على(ع)در کوفه پس از شنیدن خبر مرگ معاویه در منزل سلیمان بن صرد خزاعى گرد آمدند و نامه‏اى به امام حسین(ع)نوشتند که در آن پس از اظهار خوشحالى از مرگ معاویه اظهار داشتند که امامى ندارند و منتظر قدوم او به کوفه هستند تا شاید خداوند به وسیله او مردم را به دور حق جمع کند.پس از این نامه، نامه‏هاى دیگرى هم نوشتند و رسولانى فرستادند و امام را به حرکت به سوى کوفه ترغیب کردند.

امام حسین(ع) در پاسخ نامه‏هاى ایشان نامه‏اى نوشت و پسر عم خود مسلم بن عقیل را فرستاد تا از وضع کوفه و احوال مردم آگاهى دهد و اگر اوضاع را مطابق نامه‏ها و پیغامهایشان یافت او را خبر دهد تا او نیز بسوى ایشان حرکت کند.

چون مسلم بن عقیل به کوفه رسید، مردم زیادى در ابتدا با او بیعت کردند و والى کوفه از طرف یزید که نعمان بن بشیر نام داشت بر او سخت نگرفت. مسلم به امام حسین(ع)نامه نوشت و گفت که هر چه زودتر به سمت کوفه حرکت کند.هواداران بنى امیه نامه‏اى به یزید نوشتند و او را از ضعف و سستى نعمان بن بشیر در برابر مسلم و اتباع او آگاهى دادند.یزید پس از مشورت با سرجون که از موالى معاویه بود، عبید اللّه بن زیاد والى بصره را مأمور کوفه کرد و دستور داد که مسلم را تعقیب کند تا آنکه یا او را از شهر بیرون کند و یا به قتلش برساند.

عبید اللّه بن زیاد بیدرنگ روانه کوفه گردید و به تنهایى وارد آن شهر شد و زمام حکومت را به دست گرفت و مردم را با وعده و وعید به خود جلب کرد.مسلم سرانجام در روز هشتم یا نهم ذى الحجه سال شصت در کوفه خروج کرد و دار الاماره را محاصره کرد.اما اشراف کوفه و رؤساى قبایل که دل با عبید اللّه داشتند، افراد طوایف خود را از پیروى از مسلم بر حذر داشتند و در این کار موفق شدند، چنانکه مسلم تنها ماند و به تفصیلى که در کتب تاریخ مذکور است گرفتار و کشته شد.

امام حسین(ع)پیش از آنکه از خبر قتل مسلم آگاه گردد عازم خروج از مکه و حرکت به سوى کوفه گردید.عده‏اى از بزرگان قوم از جمله عبد اللّه بن عباس او را اندرز دادند که در مکه بماند و به کوفه که مردم آن قابل اطمینان نیستند نرود و حتى عبد اللّه بن عباس پیشنهاد کرد که بجاى کوفه به یمن برود و از آنجا داعیان و مبلغان خود را به اطراف بفرستد ولى امام هیچ یک از این پیشنهادها را نپذیرفت و در حرکت بسوى کوفه جازم و مصمم ماند.

در اینجا این سؤال پیش مى‏آید که مگر امام با آن همه سابقه و آگاهى که خود از نزدیک به احوال مردم کوفه داشت، خطر غدر و نفاق کوفیان را پیش بینى نمى‏کرد؟

پاسخ آن است که قطع نظر از مسأله امامت در نظر شیعه که به موجب آن امام از عواقب امور آگاه‏تر و بصیرتر از مردم دیگر است، امام حسین(ع)حتما عواقب خروج خود را از مکه و رفتنش را به میان مردم کوفه تصور مى‏کرد و بهتر از دیگران مى‏دانست که چگونه مردم کوفه پدر او را در برابر معاویه تقویت نکردند و چگونه برادرش را تنها گذاشتند و نزدیک بود که او را تسلیم معاویه کنند.بنابر این نامه‏هاى مردم کوفه او را اغفال نمى‏کرد.او مى‏دانست که مردم کوفه مى‏توانستند از حجر بن عدى و دیگران حمایت کنند و حکومت زیاد بن ابیه را گردن ننهند و سب امام على(ع) را بر بالاى منابر تحمل نکنند.امام مى‏دانست که کوفیان ممکن است به وعده خود وفا نکنند و او را تنها بگذارند.پس چرا به نامه‏هاى ایشان پاسخ مثبت داد و به مذاکرات یاران و نزدیکان خود توجه نکرد و با پاى خود بسوى قتلگاه شتافت؟

پاسخ آن است که امام حسین(ع)نمى‏توانست حکومت یزید بن معاویه را بر مسلمین تحمل کند، چه او را اصلا شایسته خلافت نمى‏دانست و اطاعت از مردى را که روزگارش در لهو و لعب و شکار مى‏گذشت و حتى به فسق مشهور بود جایز نمى‏دانست.اشتهار یزید به فسق چنان بود که حتى عبید اللّه بن زیاد نیز به آن اقرار داشت.

هنگامى که یزید او را در سال 63 مأمور کرد که به مدینه برود و عبد اللّه بن زبیر را در مکه محاصره کند، عبید اللّه از این مأموریت سر باز زد و گفت نه! من براى این فاسق(یعنى یزید)دو چیز را با هم جمع نمى‏کنم: قتل حسین فرزند رسول خدا و تاختن به کعبه، و از این مأموریت عذر خواست.عبد اللّه بن زبیر نیز پس از شنیدن شهادت سید الشهداء(ع) سخنانى ایراد کرد و در ضمن آن گفت: «حسین(ع) کسى نبود که قرآن را به غناء بدل سازد و گریه از ترس خدا را به حداء(نوعى آواز)مبدل کند و شرب خمر را جانشین روزه و شکار را جایگزین مجالس ذکر خداوند کند».مقصود ابن زبیر کنایه به یزید بن معاویه و فسوق او بود(کامل، ابن اثیر، 98/4، 112)و نیز رسیدن یزید به مسند خلافت بر خلاف اصول مقرر در اسلام بود و معاویه در حیات خود با زور و تطمیع براى او بیعت گرفته بود.خلافت مسلمانان امرى مهم است که به اعتقاد شیعه بایستى به نص رسول الله (ص)یا امام معصوم(ع)باشد و به اعتقاد اهل سنت بایستى به انتخاب اهل حل و عقد مسلمانان، و از روى اختیار و آزادى باشد و هیچ یک از این شرایط در خلافت یزید حاصل نشده بود و این کار معاویه راه را براى روش سلطنتى و امپراطورى که در آن حکومت از راه ارث است نه شایستگى، باز مى‏کرد که بر خلاف اصول و مبانى اسلامى بود.

نیز امام خود را به حق شایسته‏تر از همه کس براى مقام خلافت مى‏دید و نامه‏هاى کوفیان، با آنکه قابل اطمینان نبود، براى او تکلیفى شرعى ایجاد مى‏کرد تا با تمام قوا در راه انجاز مقاصد اسلامى بکوشد و هر گونه تعلل را در این کار مخالف این وظیفه و تکلیف شرعى خود مى‏دانست.

باز این سئوال پیش مى‏آید که اگر امام مى‏دانست خروج او از مکه و رفتنش به کوفه خطرناک است و به اغلب احتمالات موجب قتل و شهادت او خواهد گردید چرا خود را به مهلکه انداخت؟

در پاسخ باید گفت که امام با این عمل خود مى‏خواست راه فداکارى و«اباى از ضیم»و نرفتن زیر بار زور و نیز دفاع از حقیقت و پافشارى در راه عقیده را به دیگران بیاموزد.اگر امام این کار را نمى‏کرد و سر به اطاعت یزید فرود مى‏آورد و پاسخ نامه‏هاى کوفیان را نمى‏داد، چگونه مى‏توانست سربلند و با افتخار در میان مردم زندگى کند و در جواب مردمى که او را نمونه تقوا و مثل اعلاى یک فرد اسلامى مى‏دانستند چه مى‏گفت؟

پس امام مى‏دانست که کشته خواهد شد و ترجیح داد که این امر در بیرون کعبه و مکه صورت گیرد تا توهین و هتک حرمتى به خانه خدا وارد نیاید و حرمت قرآن و اسلام محفوظ بماند.

باز هم سؤالى پیش مى‏آید که چرا امام مطابق اندرز عبد اللّه بن عباس به یمن نرفت که مردم آنجا لااقل سابقه غدر و عهد شکنى نداشتند.پاسخ آن است که امام مى‏خواست مخالفت خود را با حکومت جور بنى‏امیه آشکارا بر جهانیان معلوم دارد و این امر در عراق که بزرگترین مرکز تجمع اسلامى بود و شهرهاى بزرگ کوفه و بصره در آن قرار داشتند بهتر میسر بود تا در یمن که دور از مراکز اسلامى بود.

ابن زیاد پس از قتل مسلم(ع)مرزهاى عراق را با حجاز بست و فرستاده‏هاى دیگر امام را در کوفه گرفت و کشت و سپاهى را براى گرفتن و کشتن امام حسین(ع)و اصحاب او آماده ساخت.چون خبر شهادت مسلم(ع)و سایر فرستادگان در راه کوفه به گوش امام رسید روى به همراهان خود کرد و فرمود تا هر که مى‏خواهد برگردد و او ایشان را از عهد و میثاقى که با او بسته بودند آزاد مى‏کند.

بسیارى از همراهان او پراکنده شدند و فقط یاران و اهل بیت او که از مکه با او همراه بودند باقی ماندند در بطن عقبه، مردى عرب به او رسید و او را سوگند داد که برگردد زیرا این راهى که میرود بسوى شمشیرها و سر نیزه‏ها است.اگر مردمى که به او نامه نوشته بودند راه را براى او باز مى‏کردند و امر را براى او آماده مى‏ساختند رفتن او وجهى داشت اما اکنون که این وضع پیش آمده است رفتن او صلاح نیست.حضرت در پاسخ فرمود: «آنچه تو گفتى بر من پوشیده نیست ولى کسى نمى‏تواند بر امر خدا غالب شود».آنگاه از آن محل دور شد.

در منزلى به نام«شراف»، حر بن یزید ریاحى با هزار نفر از سوى حصین بن نمیر تمیمى که مأمور حفاظت مرزهاى عراق بود رسید و گفت مأمور است تا او را پیش عبید اللّه بن زیاد ببرد.امام به او سخت پرخاش کرد و حر گفت او مأمور جنگ نیست و فقط مأمور است که او را به کوفه ببرد.حضرت خطبه‏اى ایراد فرمود و خود را شناسانید و نامه‏هاى کوفیان را یادآورى کرد و غدر و نفاق ایشان را متذکر شد و تأکید فرمود که یزید و اتباع او از شیطان اطاعت مى‏کنند و فساد را آشکار کرده و حدود الهى را به حال تعطیل درآورده‏اند و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام ساخته‏اند و قیام او و آمدنش از مکه براى همین امر است.در این میان چهار تن از کوفه رسیدند و خبر آوردند که اشراف کوفه با گرفتن پول و رشوه به مخالفت با امام و موافقت با یزید برخاسته‏اند و مردم دیگر اگر چه دلهایشان با امام حسین(ع)است اما شمشیرهایشان بسوى او آخته است. نیز خبر آوردند که قیس بن مسهر فرستاده امام به قتل رسیده است.

البته امام با آنکه خبر شهادت مسلم را شنیده بود باز عازم کوفه بود و شاید امید مى‏داشت که با رفتن او به کوفه هواخواهانش قیام کنند و حکومت ابن زیاد را سرنگون سازند.اما با آمدن حر بر ایشان مسلم گردید که ابن زیاد بر اوضاع مسلط شده است و هواخواهان واقعى او در کوفه بسیار اندک هستند و در حالت اختفا بسر مى‏برند.به همین جهت از رفتن به کوفه منصرف شد و مى‏خواست به مدینه باز گردد که حر مانع او گردید.در این میان قاصدى از ابن زیاد رسید که امام حسین(ع)را در تنگنا بگذارد و او را در فضایى باز که حصن و پناهگاه و آب نداشته باشد فرود بیاورد تا امر بعدى او برسد.

امام بناچار روز پنجشنبه دوم محرم سال شصت و یک هجرى در محلى به نام کربلا فرود آمد و فرداى آن روز عمر بن سعد بن ابى وقاص با چهار هزار تن از سوى عبید اللّه بن زیاد رسید و مأمور بود که از امام حسین(ع)براى یزید بیعت بگیرد.امام حسین(ع)پیشنهاد کرد که راه را براى او باز بگذارند تا به مدینه باز گردد یا جاى دیگر برود.عمر بن سعد این پیشنهاد را به ابنزیاد فرستاد و او مى‏خواست بپذیرد ولى شمر بن ذى الجوشن مانع شد و گفت اگر امام حسین(ع)را رها کنند نیرو خواهد گرفت و گرفتن بیعت از او ممکن نخواهد شد.

ابن زیاد پس از شنیدن سخنان شمر نامه‏اى به عمر بن سعد نوشت و گفت امام حسین(ع)یا باید تسلیم شود و یا کشته شود.فاجعه کربلا از اینجا آغاز مى‏گردد.امام حسین(ع)سر تسلیم فرود نیاورد و به یاران خود اختیار داد که شبانه او را ترک کنند و او را تنها بگذارند زیرا او تسلیم نخواهد شد و به قتل خواهد رسید و از این رو نمى‏خواهد که اصحاب به سرنوشت او دچار شوند.اما اصحاب و خویشان او همچنان وفادار ماندند و با دلیرى بى‏مانندى از او دفاع کردند و جان خود را در راه او باختند.شرح شجاعت و جنگ سرسختانه سیدالشهداء(ع)و اصحابش را مى‏توان در تاریخ طبرى(وقایع سال 61 هجرى)ملاحظه کرد.

دفاع دلیرانه امام (ع) حیرت انگیز بود.شخصى به نام عبد اللّه بن عمار که شاهد عینى ماجرا بوده مى‏گوید ندیدم مردى که فرزندان و اهل بیت و یارانش کشته شده باشند، قویتر و مطمئنتر و دلیرتر از حسین بن على(ع) که پیادگان دشمن مانند گوسفند از پیش او مى‏گریختند.این شجاعت را بازماندگان او نیز از خود نشان دادند و در برابر کسانى که ایشان را اسیر کردند و در مجلس ابن زیاد و یزید - با اینکه در حال اسارت بودند - قوت نفس بى‏مانندى از خود نشان دادند. نمونه کامل این قدرتِ اراده و تسلط بر نفس و عدم تسلیم، در وجود حضرت زینب (ع)متجلى شد که پایدارى و سخنان تند و سخت او در برابر ابن زیاد معروف است.

عبد اللّه بن زبیر با اینکه خود را رقیب امام حسین (ع)مى‏دید و با اهل بیت رسول الله(ص) عداوت خاصى داشت چون خبر شهادت او را شنید گفت: «اگر چه خداوند کسى را آگاه نمى‏کند که کشته خواهد شد امام حسین مرگ شرافتمندانه را بر زندگى پست ترجیح داد...آنها کسى را کشتند که طول شب را نماز مى‏خواند و روزها را روزه مى‏گرفت و در امر خلافت از آنها سزاوارتر بود و در دین و فضیلت بر ایشان برترى داشت.(تاریخ طبرى، 366/2)

شهادت حضرت سید الشهداء(ع)و برادران و برادرزادگان و فرزندان و اصحاب بزرگوار او روز دهم ماه محرم سال شصت و یک هجرى رخ داد.زنان و کودکان خاندان رسالت همه به اسارت کوفیان درآمدند.خیمه‏هاى آنها را آتش زدند و بر جنازه شهدا اسب تاختند و سرهاى شهیدان را از تن‏ها جدا و بر نیزه‏ها کردند.سر امام(ع) را سنان بن انس یا شمر بن ذى الجوشن از تن جدا کرده با سرهاى شهداى دیگر به کوفه نزد عبید اللّه بن زیاد برد.

اعراب بنى اسد بعد از پایان جنگ کربلا تن‏هاى بى‏سر شهدا را دفن کردند.درباره مدفن سر امام به یقین نمى‏توان اظهار عقیده کرد، در دمشق و مصر و کربلا مشاهدى به نام«رأس الحسین»زیارتگاه شیعیان است.

حسین بن على(ع)به حکم رسول اللّه(ص)و وصیت برادرش حسن(ع)از روز پنج شنبه 28 صفر سال 50 ه.ق. بعد از شهادت برادر به امامت رسید و حدود 11 سال این وظیفه خطیر را عهده‏دار بود.تربت پاکش زیارتگاه شیعیان جهان و ذکر مصیبات و گریه بر مظلومیتش پاک کننده گناهان است.مزار امام حسین(ع)را نخستین بار اعراب بنى اسد مشخص نمودند و پس از آن بارها دستخوش تبدیل و تغییر و تخریب و تعمیر گردید تا به سال 767ه.ق. در عهد سلطان اویس ایلخان بناى فعلى روضه مطهره حسینى ساخته شد.




 




نویسنده محمدرضا غفارزاده در پنج شنبه 91/8/25 | نظر

ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
فریاد دل محسن زهرا این بود
ای کاش که درب خانه مسمار نداشت


عشق یعنی دل سپردن در الست از می وصل الهی مستِ مست
عشق یعنی ذکر ناموس خدا یا علی گفتن به زیر دست و پا
عشق یعنی جلوه صبر خدا شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق بر دلداده فرمان می‌دهد عاشق جان داده را جان می‌دهد
عشق باعث شد که دل سامان گرفت پشت درب خانه زهرا جان گرفت
عشق یعنی انقلاب فاطمه از کبودی چشم تار فاطمه
عشق یعنی عشق ناب فاطمه بیت الاحزان خراب فاطمه

 

آن زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان

و آن مکانی که مکان یاد ندارد چه مکان

دل من در ژی یک واژه ی بی خاتمه بود

اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود





نویسنده محمدرضا غفارزاده در یکشنبه 91/1/20 | نظر
<      1   2   3      >

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم